بعضی وقتا مجبوری تو فضای بغضت بخندی

دلت بگیره ولی دلگیری نکنی

شاکی بشی ولی شکایت نکنی

گریه کنی اما نزاری اشکات پیدا بشن …

خیلی چیزارو ببینی ولی ندیدش بگیری …

خیلی ها دلتو بشکنن و تو فقط سکوت کنی …


موضوعات مرتبط: متن عاشقانه

تاريخ : دو شنبه 20 خرداد 1392 | 19:39 | نویسنده : mohammad |


گفتند: بهت خیانت میکند!
گفتم:میدانم…
گفتند: این یعنى دوستت ندارد!
گفتم:میدانم…
گفتند: روزی میرود وتنها میمانی !
گفتم:میدانم
گفتند: پس چرا ترکش نمیکنی!
گفتم:این تنها چیزی ست که نمیدانم

عکس عاشقانه جدید 2012


موضوعات مرتبط: متن عاشقانه

تاريخ : یک شنبه 19 خرداد 1392 | 14:47 | نویسنده : mohammad |

غــ ـــربـتـــــــ رانـبایـ ـد

درالـ ـفبـای شـهرغـ ـریـبـــــ جــستجـ ـوکــ ـرد

هـ ـمیـن کـهـ عـ ـزیـ ـزتـــــــــ نـگاهـش را

بـهـ طـ ـرفـــ دیـ ـگـ ـریـــــــــ کـــ ـــرد

تـ ـوغـ ـریـبـیــــــــــــ...

 

 


موضوعات مرتبط: متن عاشقانه

تاريخ : شنبه 18 خرداد 1392 | 12:33 | نویسنده : mohammad |

 

دلم، از هزار راه رفته...

 

و بی تو بازگشته است....!!

 

ایوب هم اگر بود، چشم میبست،

 

از انتظار آمدنت....

 

 

 

 


موضوعات مرتبط: متن عاشقانه

تاريخ : جمعه 17 خرداد 1392 | 17:13 | نویسنده : mohammad |

عاشق                           عاشق تر
نبود در تار و پودش دیدی گفت عاشقه عاشق
@@@@@@@   نبودش  @@@@@@@@@
امشب همه جا حرف  از آسمون و مهتابه  ،  تموم خونه دیدار این خونه
فقط خوابه ، تو که رفتی هوای  خونه تب داره  ،  داره از درو دیوارش غم
عشق تو می باره ، دارم می میرم از بس غصه خوردم ،  بیا بر گرد تا ازعشقت
نمردم، همون که فکر نمی کردی نمونده پیشت، دیدی رفت ودل ما رو سوزوندش
حیات خونه دل می گه درخت ها همه خاموشن، به جای کفتر و  گنجشک  کلاغای
سیاه پوشن ، چراغ خونه  خوابیده  توی  دنیای خاموشی ،   دیگه  ساعت رو
طاقچه شده کارش فراموشی  ، شده کارش فراموشی  ،  دیگه  بارون نمی
باره  اگر چه  ابر سیاه  ،  تو که نیستی  توی  این خونه ،  دیگه  آشفته
بازاریست  ،  تموم  گل ها خشکیدن مثل خار بیابون ها ،  دیگه  از
رنگ و رو رفته ، کوچه و خیابون ها ،،، من گفتم و یارم گفت
گفتیم و سفر کردیم،از دشت شقایق ها،با عشق گذرکردیم
گفتم اگه من مردم ، چقدر به من وفاداری، عشقو
به فراموشی ،چند روزه تو می سپاری
گفتم که تو می دونی،سرخاک
تو می میرم ، ولی
تا لحظه مردن
نمی گیرم
از دل


موضوعات مرتبط: متن عاشقانه

تاريخ : پنج شنبه 16 خرداد 1392 | 16:23 | نویسنده : mohammad |

ببـــار بـــاران 

یــاریم کن وبپوشـــان اشکــهایم را 

نمیدانم تو بیشتر دلتنگی یا من؟ تو همراه دلتنگی هایت 

فریاد میزنی

اما من محکوم به سکوتم، این است فرق من و تو 

آنقدر احساس وصبرم سرد وگرم شده اند  که بیچاره دلم هم

در حال انفجار است

طفلک به تنگ آمده ..


موضوعات مرتبط: متن عاشقانه

تاريخ : چهار شنبه 15 خرداد 1392 | 15:17 | نویسنده : mohammad |

وقتی چاره ای نمی ماند!

وقتی فقط میتوانی بگویی

هرچه باداباد

حتی اگر دل کوه هم داشته باشی

گریه ات میگیرد …


موضوعات مرتبط: متن عاشقانه

تاريخ : سه شنبه 14 خرداد 1392 | 14:24 | نویسنده : mohammad |

شاید خیلی وقتا تو زندگی کاری رو می کنی 

و بعدش متوجه میشی 

واسه اون طرفی که این کارو کردی 

نه کارت ارزش داره نه خودش لیاقت انجام اون کار 

تازه اون وقت کلی منت رو سرت می مونه که

کی بهت گفته بود این کارو کنی 

اینجاست که آدم  پشیمون میشه  از خوب بودن 

به قول یه آشنا من هم زیادی خوبم 

واسه کسی که ارزش نداره 

خیلی کارای بیخود میکنم و همه رو از خودم میرنجونم 

خیلی واسم زور داشت 

آخه چرا اون نباید به خاطر من یه بار دست به کاری بزنه 

دلم یه مرگ میخواد 

یه مرگ ساده و راحت 


موضوعات مرتبط: متن عاشقانه

تاريخ : دو شنبه 13 خرداد 1392 | 14:50 | نویسنده : mohammad |

 

خــدايا ؟
کــمــي بــيـا جــلــوتــــر . .
مــي خــواهـــم در گوشــت چــيــزي بــگــويم . . . !
ايـن يـک اعــتـراف اســت . . .
مــن ..
بــي او ..
دوام نــمي آورم


موضوعات مرتبط: متن عاشقانه

تاريخ : شنبه 11 خرداد 1392 | 17:36 | نویسنده : mohammad |

آن قدر مرا سرد کرد …

از خودش ..

از عشقش ..

که حالا به جای دل بستن یخ بستم …

حالا به سمت احساسم نیا که لیز میخوری !!


موضوعات مرتبط: متن عاشقانه

تاريخ : جمعه 10 خرداد 1392 | 18:59 | نویسنده : mohammad |

روزگار، نبودنت را برایم دیکته می کند

و نمره ی من باز می شود... صفر!

هنوز نبودنت را یاد نگرفته ام...

 


موضوعات مرتبط: متن عاشقانه

تاريخ : پنج شنبه 9 خرداد 1392 | 16:5 | نویسنده : mohammad |

 من سکوت خویش را گم کرده‌ام!
لاجرم در این هیاهو گم شدم

من، که خود افسانه می‌پرداختم،
عاقبت، افسانه‌ی مردم شدم!

ای سکوت، ای مادر فریادها،
ساز جانم از تو پرآوازه بود،

تا در آغوش تو راهی داشتم،
چون شراب کهنه، شعرم تازه بود.

در پناهت برگ و بار من شکفت
تو مرا بردی به شهر یادها

من ندیدم خوشتر از جادوی تو
ای سکوت، ای مادر فریادها!

گم شدم در این هیاهو، گم شدم
تو کجایی تا بگیری داد من؟

گر سکوت خویش را می‌داشتم
زندگی پر بود از فریاد من!

(فریدون مشیری)

 


موضوعات مرتبط: شعر

تاريخ : سه شنبه 7 خرداد 1392 | 16:13 | نویسنده : mohammad |
.: Weblog Themes By BlackSkin :.